کد مطلب:298634 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

و اما آنچه به علی وصیت کرد


از جمله كرامات فاطمه (ع) كه محدثین شیعه و اهل سنت روایت كرده اند این است كه وی از مرگ خود خبر داد و روز و وقت آن را تعیین كرد چنانكه در روایات پیش از این نیز گذشت و در حدیثی است كه وقتی به علی (ع) گفت: هنگام مرگ من رسیده! علی (ع) فرمود: ای دختر پیغمبر با اینكه وحی از ما قطع شده این خبر را از كجا دانستی؟

فاطمه پاسخ داد، هم اكنون خواب مختصری مرا فراگرفت و رسول خدا (ص) را دیدم كه به من فرمود: امشب نزد ما خواهی بود و من می دانم كه او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است [1] .

و در روایتی است كه پس از آن به علی (ع) گفت: چیزهایی در دل دارم كه می خواهم آنها را به تو وصیت كنم!

علی (ع) فرمود: ای دختر رسول خدا هر چه می خواهی بگو!

در این وقت علی (ع) كسانی را كه در اتاق بودند بیرون كرد و نزدیك سر فاطمه (ع)


نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت:

ای پسر عمو هیچ گاه مرا دروغگو و خیانتكار ندیدی، و از وقتی با تو معاشرت داشته ام نافرمانی تو را نكرده ام!

علی (ع) در پاسخ او فرمود:

«معاذ الله انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اكرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخك بمخالفتی، قد عز علی مفارقتك و تفقدك الا انه امر لابد منه...»

(پناه بر خدا! تو داناتر و نیكوكارتر و پرهیزكارت و بزرگوارتر و نسبت به خدای تعالی بیمناكتر از آنی كه من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانی خود سرزنش كنم، و براستی مفارقت و دوری تو بر من بسیار ناگوار است جز آنكه چاره ای از آن نیست...)

آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:

به خدا مصیبت رحلت رسول خدا (ص) را برای من تجدید كردی و مرگ و فقدان تو بر من بسیار بزرگ است.

«فانا لله و انا الیه راجعون»!

آه! كه چه مصیبت دردناك و جانسوز و غم انگیزی است! مصیبتی كه به خدا سوگند جبران پذیر نخواهد بود!

دنباله ی حدیث این گونه است كه در اینجا هر دو گریان شده و لختی گریستند آن گاه علی (ع) سر فاطمه را برداشته به سینه چسبانید و بدو فرمود: هر وصیتی داری بنما كه من آن را انجام خواهم داد.

فاطمه عرض كرد: خدایت پاداش نیك دهد ای پسر عموی رسول خدا، نخستین وصیت من آن است كه پس از من «امامه» دختر خواهرم را به ازدواج خویش درآوری چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نیز ناچارند همسری از زنان داشته باشند.

و از جمله عرض كرد:


وصیت دیگر من آن است كه احدی از این مردم كه به من ستم كرده و حق مرا گرفتند در تشییع جنازه ی من و دیگر مراسم آن حاضر نشوند زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، و مبادا بگذاری یكی از آنها و یا پیروان آنها بر جنازه ام نماز بگذارند...

مرا شب هنگام در آن وقتی كه دیده ها همگی خواب رفته اند دفن كن [2] !.

و در نقلی هم آمده كه فاطمه (ع) وصایای خود را در رقعه ای نوشته و زیر سرش نهاده بود و چون از دنیا رفت، علی (ع) آن رقعه را بیرون آورد و جملات زیر را در آن مشاهده كرد:

«بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما اوصت به فاطمه بنت رسول الله، اوصت و هی تشهد ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان الجنه حق و النار حق، و ان الساعه آتیه لا ریب فیها، و ان الله یبعث من فی القبور.

«یا علی انا فاطمه بنت محمد زوجنی الله منك لاكون لك فی الدنیا و الاخره، انت اولی بی من غیری، حنطنی و غسلنی و كفنی باللیل، و صل علی و ادفنی باللیل و لا تعلم احدا، و استودعك الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامه» [3] .

(به نام خدای بخشاینده و مهربان، این است آنچه دختر رسول خدا بدان وصیت می كند، و این وصیت را در حالی می كند كه گواهی می دهد معبودی جز خدای یكتا نیست، و گواهی می دهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهی می دهد كه بهشت حق است، و جهنم حق است، و قیامت خواهد آمد و هیچ گونه شكی در آن نیست، و گواهی می دهد كه خدای تعالی هر كس را كه در گورهاست مبعوث و زنده خواهد كرد.

ای علی منم فاطمه دختر محمد كه خدای تعالی مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت از آن تو باشم، و تو در انجام كارهای من سزاوارتر از دیگران هستی! كار حنوط و غسل و كفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن كن، و كسی را خبر نكن، تو را به خدا می سپارم، و بر فرزندان خود تا روز قیامت سلام می رسانم [4] !).


در نقلی كه از مجالس مفید و امالی شیخ رحمه الله علیهما آمده در حدیثی از امام حسین روایت شده چنین است كه چون فاطمه دختر رسول خدا (ص) بیمار شد به علی وصیت كرد كه وضع حال او را پنهان دارد، و حتی از بیماری او كسی را باخبر نكند، و علی (ع) نیز این كار را كرد، و خودش شخصا پرستاری فاطمه (ع) را به عهده گرفت، و احیانا اسماء بنت عمیس نیز او را كمك می داد، آن هم به طور پنهانی، و چون هنگام وفات و رحلت او شد به علی (ع) وصیت كرد كارهای پس از مرگ او را خود انجام دهد، و شبانه او را دفن كند و جای قبر او را نیز پنهان و مخفی كند كه اثری از قبر او معلوم نباشد [5] .

و از كتاب دلایل طبری از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود: فاطمه وصیت كرد از مال خودش به زنان پیغمبر و زنان بنی هاشم، به هر كدام دوازده وقیه بدهند، و به «امامه» دختر ابی العاص (خواهر زاده ی فاطمه (ع)) نیز همین مقدار بدهند.

و در حدیث دیگری كه از زید بن علی (ع) روایت كرده فرمود: فاطمه (ع) مال خود را بر بنی هاشم و فرزندان عبدالمطلب بخشید و علی (ع) این كار را كرد و به دیگران نیز داد [6] .

و بر طبق روایت كشف الغمه از امام باقر (ع) فاطمه وصیت فرمود: حوائط هفت گانه در دست علی (ع) باشد، و پس از او به حسن و پس از او به حسین (ع) برسد، و پس از درگذشت وی در دست بزرگترین فرزندان او قرار گیرد، و متن این وصیت نامه به خط امیرالمومنین (ع) نوشته شده بود و مقداد بن اسود و زبیر بن عوام آن را گواهی كرده بودند.

نگارنده گوید: «حوائط» جمع حائط و به معنای باغ و یا بستانی است كه اطراف آن را دیوار كشیده باشند، و بر طبق روایات «حوائط» فاطمه (ع) عبارت از هفت باغ بوده به نامهای «مبیت، عواف، دلال، حسنی، برقه، صافیه، مشربه» كه اینها غیر از فدك بوده و پیغمبر اكرم آنها را برای فاطمه (ع) وقف كرد، و بعدا نیز به صورت موقوفه ی فرزندان


فاطمه (ع) درآمد، و برخی احتمال داده اند كه این «حوائط هفتگانه» همان است كه در برخی روایات به نام «عوالی» ذكر شده، و اینها باغهایی بود كه از «مخیریق» یهودی به رسول خدا (ص) رسیده بود، و مخیریق كسی است كه در واقعه ی جنگ احد مسلمان شد، و همان روز در میدان جنگ به شهادت رسید، و هنگامی كه خواست به میدان برود فریاد زد: شاهد باشید كه من مسلمان شده ام و اگر در این جنگ كشته شدم تمام دارایی من متعلق به رسول خداست.

و از تواریخ و روایات به دست نمی آید كه آیا این باغهای هفتگانه در اختیار فاطمه (ع) بوده، یا مانند فدك، آنها را نیز ابوبكر به غصب گرفته بود، اما بعید نیست اگر این روایت معتبر باشد چنین استنباط شود كه باغهای مزبور در دست آن حضرت بوده كه تولیت آن را به علی (ع) واگذار كرده و روی آن وصیت نموده است، اگر چه برخی گفته اند:

این باغهای هفتگانه همان صدقاتی است كه عمر در زمان خلافت خود به علی (ع) واگذار كرد، و ابوبكر اینها را نیز مانند فدك از فاطمه ی اطهر گرفت.

باری بازگردیم به دنباله ی وصیت: در برخی از نقلهای غیر معتبر نیز آمده كه فاطمه (س) از جمله وصیتهایی كه به علی (ع) كرد این بود:

«یا ابن عم انی اجد الموت الذی لابد و لا محیص عنه، و انا اعلم انك بعدی لا تصبر علی قله التزویج فان انت تزوجت امراه اجعل لها یوما و لیله، و اجعل لاولادی بوما و لیله، یا اباالحسن و لا تصح فی وجوههما فیصبحان یتیمین غریبین منكسرین فانهما بالامس فقدا جدهما و الیوم یفقدان امهما، فالویل لامه تقتلهما و تبغضهما ثم انشات تقول:


ابكنی ان بكیت یا خیر هاد

واسبل الدمع فهو یوم الفراق


یا قرین البتول اوصیك با

لنسل فقد اصبحا حلیف اشتیاق


ابكنی و ابك للیتامی و لا

تنس قتیل العدی بطف العراق


فارقوا فاصبحوا یتامی حیاری

فاخلفوا الله فهو یوم الفراق


و سخنان دیگری كه چون به نظر نگارنده چندان معتبر نیامد از ترجمه و نقل


قسمتهای دیگر خودداری شد.

ضمنا در پاره ای از روایات آمده كه فاطمه (ع) پیش از آنكه از دنیا برود غسل كرد و جامه ی نو خود را پوشید و به سلمی، همسر ابی رافع، فرمود: من غسل كرده ام كسی بدن مرا برهنه نكند [7] .

ولی برای توضیح باید بدانید كه منظور از این روایات- چنانكه مرحوم مجلسی و دیگران گفته اند- نه آن است كه مرا بدون غسل دفن كنید، زیرا مسئله ی غسل میت یكی از واجباتی است كه باید در مورد هر میت مسلمانی انجام شود و استثنایی نخورده جز در مورد شهیدی كه در میدان جنگ كشته شود آن هم با شرایط و خصوصیاتی كه در كتابهای فقهی ذكر شده است، و از آن سو بر طبق روایات مشهور و زیادی كه هست می دانیم كه علی (ع) به كمك اسماء بدن فاطمه را شبانه غسل داد.

بلكه منظور آن بوده كه بدن من پاك است و نیازی به شستشو و بیرون آوردن جامه برای غسل نیست، و به همین خاطر نیز بود كه بر طبق روایات دیگری كه بعدا ذكر خواهد شد، علی (ع) بدن فاطمه را از زیر پیراهن غسل داد، و این وصیت همسرش را نیز- كه ظاهرا انگیزه ای جز پوشش و حفاظت زیادتر بدن از اینكه در معرض دید قرار گیرد نداشت- انجام داد.

اگر چه برخی خواسته اند بگویند: ممكن است این وصیت روی علاقه ی شدیدی كه فاطمه (ع) به شوهر عزیزش داشت صادر شده و جنبه ی عاطفی داشته با این توضیح كه چون فاطمه تا زنده بود سعی كرد تا بازوی متورم و پهلوی ضرب دیده و بدن كبود و كتك خورده اش را علی (ع) نبیند و تاثر شوهر بزرگوارش را زیادتر نكند، اما وقتی وصیت كرد كه علی (ع) بدن او را غسل دهد و اساسا نمی خواست دیگری متصدی این كار شود، به این فكر افتاد كه خواه ناخواه در وقت غسل چشم علی (ع) به بازو و پهلو و بدن او خواهد افتاد و تاثر او را چند برابر خواهد كرد، از این رو این كار را كرد و این قسمت را نیز در وصیت خود ضمیمه نمود و بلكه احتمال داده اند اصرار به اینكه در شب او را غسل دهد نیز روی همین خاطر بود كه گذشته از اینكه بدن او را نبیند


صورت كبود و نیلی او را نیز مشاهده نكند... و داغی بر داغهای دل علی (ع) افزوده نشود.!

و به هر صورت یكی از دو جهت ذكر شده ی بالا می تواند انگیزه و علت این وصیت باشد، نه آنكه می خواست اصلا او را غسل ندهند و بدون غسل دفن كنند تا آن وقت این بحث پیش بیاید كه اولا این چه دستوری بود؟ و ثانیا چرا علی (ع) به این وصیت عمل نكرد و بدن فاطمه را غسل داد!


[1] بحارالانوار، ج 43، ص 179.

[2] بحارالانوار، ج 43، صص 192- 191.

[3] بحارالانوار، ج 43، ص 214.

[4] بحارالانوار، ج 43، ص 214.

[5] بحارالانوار، ج 43، ص 211.

[6] بحارالانوار، ج 43، ص 218.

[7] بحارالانوار، ج 43، صص 172 و 183 و 187.